حیات طیبه

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً ۖ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ

حیات طیبه

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً ۖ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ

مشخصات بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم
ابراهیم
لیسانس جامعه شناسی
دارای اندک مطالعاتی ناچیز
پیشه ام شعر و سلاحم قلم است

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است


با توجه به اینکه ما در بسیاری از موضوعات ج شناسی اشتراک با گزاره های دینی داریم پس باید پرسید چرا از دین به عنوان یکی از متدهای جامعه شناسی استفاده نمی شود ؟

پاسخ روشن است زیرا در نگاه پوزیتویستی و مادی علوم انسانی رایج در غرب  گفتگو از مباحث ماورایی که از دسترس حس و آزمایش تجربی خارج باشد معنایی ندارد چه برسد به آنکه به عناون یک منبع معتبر شناخت در علوم استقاده شود . توضیح آنکه وقتی شناخت با متدولوژی پوزیتویستی بدست آید دیگر موضوعات غیر مادی مانند اخلاق و دین که با حواس درک نمیشود موضوعیت پیدا نمیکنند و آنچه با حواس درک نشود گویی اصلا وجود ندارد!

معرفت شناسی پوزیتویستی در حالی از حس و حواس و آزمایش صحبت میکند که از علومی مانند ریاضی بسیار استفاده میکند درحالیکه ریاضی علمی عقلی است و مانند فلسفه که در شالوده و رگ های علوم انسانی جدید جریان دارد ، به حس در نمی آید ، اینجاست که پوزیتویست به بن بست می رسد

با توجه به محدودیت حس و متد تجربی و ظنی بودن آن چاره ای نیست که آن را تنها در محدوده ی خود بکار بگیریم و به یقینیات پناه ببریم زیرا ان الظن لا یغنی من الحق شیئا

یقینیات را باید در دو ساحت دنبال کرد : 1- فلسفه 2- دین

 

1-  فلسفه :

تمام گزاره های فلسفی یقینی نیست بلکه تنها بدیهیات یقینی هستند  از یقینیات باید به دو مورد اشاره کرد  :

اصل ام القضایای امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین و وجدانیات

الف ) ام القضایا :

باید به اصل امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین اشاره کرد توضیح آنکه دو مفهوم نقیض یعنی دو مفهومی که نه با هم جمع بشوند نه از هم رفع بشوند که بتوان مفهوم سومی خارج از این دو مفهوم فرض کرد مثلا دو مفهوم وجود و عدم نه باهم جمع می شوند ( نمی شود شیئی هم وجود داشته باشد هم وجود نداشته باشد البته با شرایط هفت گانه که در منطق اشاره شده ) و نه از هم رفع نمی شوند ( نمی شود شیئی نه موجود باشد و نه معدوم و مثلا حالت سومی داشته باشد)

اصل امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین به این دلیل بدیهی و یقینی است که اگر کسی در صدد رد آن برآید ناخودآگاه آن را اثبات کرده . فرض کنید کسی می گوید اصل امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین خطاست  ، در پاسخ به او می توان گفت آیا این سخن تو درست است؟ اگر گفت خیر که هیچ اما اگر گفت آری باید گفت آیا این حرفت غلط نیست ؟ اگر غلط گفت نیست به این اصل بدیهی اعتراف کرده( زیرا غلط و درست که نقیضند را غیر قابل جمع دانسته) و اگر گفت غلط است باز هم اعتراف کرده زیرا به عدم صحت ادعای خود اذعان کرده است.

ب) وجدانیات :

گزاره دیگر وجدانیات است که مربوط به علوم حضوری است مثلا هیچ وقت کسی در گرسنگی خودش شک نمی کند یا هیچ وقت کسی شک نمی کند آیا من وجود دارم یا نه یا من خودم هستم یا شخصی دیگری هستم.

2-  دین :

علم باید بر مبنای گزاره های یقینی برپا شود و از گزارهای فلسفی دیگری چون علت و معلول هم باید کمک گرفت تا بنای علم مستحکم شود سپس بعد از اثبات خدا و نبوت و اعتبار یقینی قرآن باید از قرآن برای تاسیس جامعه شناسی اسلامی کمک گرفت.





  • ابراهیم سجادی