حیات طیبه

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً ۖ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ

حیات طیبه

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً ۖ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ

مشخصات بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم
ابراهیم
لیسانس جامعه شناسی
دارای اندک مطالعاتی ناچیز
پیشه ام شعر و سلاحم قلم است

نقد مفاهیم جامعه شناسی 1( در حد توان اندک بنده)

چهارشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۲ ب.ظ

به نام خدای مهربان شعبان





هنجار



هنجار در ج شناسی به معنای آن اصولی است که اکثریت رعایت میکنند در مقابل هنجار از واژه ی ناهنجار استفاده میشود که به معنای فرد یا گروهی است که مطابق اصول جا افتاده ی اکثریت رفتار نکند

مقدمتا باید توضیح داده شود که ما باید باید ها و هست ها را جدا کنیم به این معنا که باید ها اموری است که مربوط به ایدئوبوژی است و بار ارزشی با خود دارد اما هست ها (به معنای امر واقع) فاقد بار ارزشی است به طور مثال وقتی مثلا امثال مردم شناسان مسلمان ما مانند فارابی به سراغ بررسی جوامع میرفتند اوضاع و احوال این جوامع را با تمام جزئیات نقل میکردند و آینه ی تمام نمای زشتی ها و زیبایی های آن جامعه میشدند ، وقتی فارابی از شرک مردم هند سخن میگوید دیگر بنا بر ایدئولوژی اسلامی خود آن را سانسور نمیکند [1] هرچند بعد از نقل تمام و کمال آن اجازه داوری ارزشی دارد[2]

بنا بر مقدمه ی بالا ما میتوانیم هنجار را به معنای توصیفی آن بگیریم و از توصیف خود به عنوان آسیب شناسی استفاده کرده و بر مبنای باید های اسلامی خود به مهندسی فرهنگی جامعه بپردازیم اما مشکل جایی است که ج شناسان بار ارزشی هنجار میدهند و در مقابل آن ناهنجار را قرار میدهند


اولین ایراد این دسته بندی همانطور که بارها ریتزر اشاره کرده محافظه کاری آن است که راه را برای تغییر و اصلاح جامعه می بندد . وقتی باید های ما همان واقعیات باشند دیگر چه جای تغییر است ! وقتی آرمان ها تحقق یافته دیگر تغییر باید به کدام سو هدایت شود! اینجاست که مهندسی فرهنگی و کار تربیتی بی معنی و  پوچ میشود . جالب اینجاست که در عین اینکه ج شناسان دید ارزشی به هنجار دارند ولی خود درصدد نسخه پیچی برمی آیند ! آنهایی که دم از نسبی اندیشی میزنند خود نسخه پیچی میکنند!

ایراد دوم همانطور که گفته شد بار ارزشی هنجار-ناهنجار است یعنی وقتی آنچه اکثریت انجام میدهند ملاک نیکی تصور شود و عمل اج ملاک حسن و قبح شود و جامعه جای خداوند بنشیند و باید و نباید بدهد شما تصور کنید که در جوامع غربی که فساد جنسی غوغا میکند و به رویه عادی مردم تبدیل شده و به اصطلاح هنجار شده کسی که پاکدامنی اختیار کند و به سبک زندگی اسلامی رفتار کند یعنی به مسائل جنسی خود را چهارچوب و انضباط بدهد دیگر در این جامعه چه جایی دارد! آیا او را دیوانه و غیر عادی نگاه نمیکنند ! به اصطلاح آیا او نابهنجار نیست!؟ مثال دیگر که در قرآن کریم هم به آن اشاره شده حضرت لوط است که در میان قومی زندگی میکرد که شاید توفیق این داشته اند که مبدع هم جنس بازی در جهان باشند ! با توجه به اینکه حضرت پاکدامن بود و به فطرت و شریعت خویش عمل میکرد جزو اقلیتی محسوب میشد که این فرهنگ را نداشتند ، حال با توجه به این مسئله آیا حضرت لوط در میان فرهنگ قوم خود ناهنجار نبوده !؟

پس ایراد جامعه شناسی در این است که رای اکثریت را ملاک نیکی و بدی دانسته و شاید به نوعی دموکراسی را در حوزه ی باید ها و نباید ها جایز شمرده و حتی توصیه کرده .

در قرآن کریم بارها به طور تلویحی و بعضا مستقیما به گمراهی اکثریت اشاره شده است .

دسته اول آیات که تلویحا به ذم اکثریت اشاره دارد آیاتی است که در سرگذشت اقوام گذشته تقریر شده . لسان آیات نورانی قرآن کریم در این آیات نشان میدهد که قرآن در صدد این است که به مومنان گوشزد کند " خواهی بشوی رسوا همرنگ جماعت شو" بعبارت دیگر شاید قرآن میخواهد به مومنان دلگرمی بدهد و بگوید :

اگر تعدادتان کم است ، تعداد کم دلالتی بر ناحق بودن نیست

اگر تعدادتان کم است کم من فئه قلیله غلبت علی فئه کثیره باذن الله

اگر تعدادتان کم است مومنین قبل از شما هم همینطور بودند ( تا به این وسیله به مومنان دلگرمی دهد)

 به طور صریح هم در ذم اکثریت آیات و روایات بسیاری هست که در ذیل آورده میشود :

وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ

و اگر از بیشتر مردم روى زمین (در امور دینى) پیروى کنى تو را از راه خدا گمراه مى‏کنند آنها جز از ظن و گمان پیروى نمى‏کنند و جز این نیستند که به تخمین مى‏پردازند

إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ لَا رَیْبَ فِیهَا وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یُؤْمِنُونَ

البته ساعت قیامت بی‌هیچ شک می‌آید و لیکن بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند.

قَدْ جِئْنَاکُم بِالْحَقِّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ

طعاً حقیقت را برایتان آوردیم، لیکن بیشتر شما حقیقت را خوش نداشتید.

قُلْ سِیرُواْ فِی الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ

بگو: «در زمین بگردید، آن گاه بنگرید که فرجام تکذیب‏کنندگان چگونه بوده است؟»

 المر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ وَالَّذِیَ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ الْحَقُّ وَلَـکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یُؤْمِنُونَ

الف، لام، میم، راء. این است آیات کتاب، و آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، حق است، ولى بیشتر مردم نمى‏گروند.

اَفَمَن کانَ عَلی بَیَّنَهٍ مِن رَبِّهِ وَ یَتلوُهُ شاهِدٌ مِنهُ وَ مِن قَبلِهِ کِتابُ مُوسی اِماماً وَ رَحمَهً اولئِکَ یُومِنوُنَ بِهِ وَ مِن یَکفُر بِهِ مِنَ الاَحزابِ فَالنَّارُ مَوعِدُهُ فَلاتَکُ فی مِریَهٍ مِنهُ اِنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّکَ وَ لکِنَّ اَکثَرَ النّاسِ لا یُومِنوُنِ 

 آیا آن کس که دلیل آشکارى از پروردگار خویش دارد و بدنبال آن شاهدى از سوى او مى باشد و پیش از آن کتاب موسى که پیشوا و رحمت بود(گواهى بر آن میدهد همچون کسى است که چنین نباشد آن (حق طلبان و حقیقت جویان ) به او(که داراى این ویژگیهاست ) ایمان مى آورند و هر کس از گروههاى مختلف به او کافر شود آتش وعده گاه اوست ، بنابراین تردیدى در آن نداشته باش که آن حق است از پروردگارت ولى اکثر مردم ایمان نمى آورند

 أَلا إِنَّ لِلّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَلاَ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ وَلَـکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ

 در حقیقت این وعده خداست که حق است ولی بیشتر مردم نمیدانند

 

- وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَـذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَکْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ کُفُورًا

به راستی در این قرآن از هرگونه مثلی گوناگون آوردیم ولی بیشتر مردم جز سر انکار ندارند

 

 

و نیز تعداد زیادی آیه در مورد نادانی و عدم آگاهی اکثریت مردم در قرآن وجود دارد که منابع  آنها را آورده ایم  

(اعراف 187) (روم 6) (سباء 28) (سباء 36) (غافر 57) (روم 30) (نحل 101) (نحل 38) (انعام 37) (یوسف 40) (جاثیه 26) و...

روایات :

یا هشام : لو کان فی یدک جوزة ، وقال الناس : لؤلؤة ما کان ینفعک ، وأنت تعلم أنّها جوزة ، ولو کان فی یدک لؤلؤة ، وقال الناس : أنّها جوزة ، ما ضرّک وأنت تعلم أنّها لؤلؤة

امام کاظم به صحابی خود هشام بن حکم چنین پند می دهد: «اى هشام! اگر گردویى در دست داشته باشى و مردم گویند درّ است، تو را که مى‏دانى گردو است سود نمى‏دهد و اگر درّى در دست داشته باشى و همه گویند که آن گردو است و تو خود مى‏دانى درّ است سخن ایشان هیچ زیانى براى تو ندارد

 حضرت علی(ع) می فرماید: (لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلة اهله)

 یعنی: از پیمودن راه هدایت به دلیل کمی اهل آن دچار وحشت نشوید


ادامه دارد...


هدیه :

مناجات شعبانیه مثل دریاست ، عمیق ، زیباست ، تا نخونید نمیفهمید چقدر لطیف و با عظمته این دعا

http://film.tebyan.net/film/107847

 



[1] البته این جدای از بی طرفی ارزشی وبر است که توضیحش خواهد آمد

[2] بنا بر دیدگاه ما

  • ابراهیم سجادی

نظرات  (۱)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی