حیات طیبه

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً ۖ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ

حیات طیبه

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً ۖ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ

مشخصات بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم
ابراهیم
لیسانس جامعه شناسی
دارای اندک مطالعاتی ناچیز
پیشه ام شعر و سلاحم قلم است

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

1-      با توجه به اینکه در جوامع بشری با سرگردانی در حوزه مصرف روبرو هستیم به ما به عنوان مسلمان چه راهی برای برون رفت از این بن بست داریم ؟

بیشتر مشکل ما مسلمان ها به دلیل فاصله در آموزه های دینی است ما درآموزه های دینی مدل خاصی از مصرف رو داریم حال یا مردم نمیدانند یا تقیدشان کم است والا قرآن فرمود " کلوا و اشربوا و لا تسرفوا " نه بایستی بخل ورزید و نه بایستی اسراف کرد " لا بخل و لا اسراف ، لا منع و لا اتراف" نه منعی وجود داره نه زیاده روی بشه بالاخره انسان بایستی الگویی رو که در دین برای بهره برداری او از محیط او وجود دارد در پیش بگیرد تا مصرفش منطقی شود و از اسراف و زیاده روی جلوگیری شود .به نظرم بخشی به این است که الگوی مصرف تبیین نشده مثلا در حوزه پوشاک چند دست لباس داشته باشیم ؟ غذا خوردن ما، چطور بخوریم؟ چقدر بخوریم؟ مسکن ما ، یه مقداری اینها بحث نشده متاسفانه درحالیکه در روایات ما خیلی ریز اینها رو اوردن ، شما اگه به بعضی کتاب ها مثل حلیه المتقین یا مفاتیح الحیات آقای جوادی مراجعه کنید میبینید خیلی زیبا اینها رو در روایات ما گفتن یا کتاب الحیات اصلا حوزه مصرف رو کاملا روشن کرده . ما یک قواعدی در حوزه مصرف داریم مثل قائده حلیت یا عدم اسراف ، عدم تبذیر یا عقلانی  بودن(نمیشه انسان هرچیزی رو مصرف کنه) اگه اینها رو رعایت کنیم ، آموزه هایی مثل قناعت

 یا قائده کفاف ( بهره برداری به اندازه نیاز)

2-      حد کفاف به چه صورت است ؟

عرفیه ، شما مثلا چقدر به پوشاک نیاز دارید، اون مقداری که نیاز دارید( در فصل سرما ، گرما ، اقلیم های گوناگون ، در شرایط متفاوت، برای کار ، برای میهمانی ، برای منزل که همه رو باید داشت و مصرف کرد و اگه لباس مهمونی رومحل کار پوشیدید اسرافه، هر چیزی جای خودش)

 

3-      ممکنه یک سری با طرح زهد اسلام رو دنیا گریز معرفی کنن، شما به عنوان یک عالم دینی چه جوابی برای این مسئله دارید؟

زهد اشتباه شده ، زهد همون چیزی است که شهید مطهری میگه یعنی مصرف کمتر و بازدهی بیشتر ، زهد یعنی "المومن قلیل المئونه و کثیر المعونه" یعنی مومن هزینه هاش کمه و بازدهیش خیلی زیاده، زهد معنایش مصرف نکردن نیست ، مگر میشه خدا این نعمت ها رو برای ما آفریده که مصرف بکنیم باید با قواعد خودش باشد و بازدهی زیاد باشه ، بعضی ها فقط میخوان مصرف کنن، مصرف کنن که مصرف کرده باشن ، این بده، زهد یعنی فریب دنیا رو نخور ، همش مشغول خوردن و آشامیدن و اینها نشو بلکه به اندازه نیازت، این بدن یک مقداری نیاز به غذا و استراحت داره، اگه زیاده روی شد برای همین بدن بده ، اگه شما در غذا زیاده روی کنی اولین کسی که زیان میکنه خودتی و بدنته و هزار و یک جور بیماری ...

4-      زهد متعادل مصرف کردنه یا مصرف کم؟

زهد منطقی مصرف کردنه ، بهره برداری صحیح و همراه بازدهی، دل نبستنه ، بی رغبتی است ، اسیرنشدنه ، زهد یک مفهوم ویژه ای است در ادبیات عرب " لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما عاطاکم ، زهد یعنی تعلق پیدا نکردن و درست مصرف کردن از دنیا به عنوان ابزار.

5-      از نظر شما نسبت مصرف گرایی و اسراف چیست؟

ببینید مصرف گرایی وقتی میگیم منظورمون همون زیاده روی در مصرفه که همون اسرافه اما مصرف گاهی شکل عبادت داره ، شما روزه هستی و افطار میکنی مصرف میکنی ، وقتی میهمانی برادر مومنت رو اجابت میکنی مصرف میکنی عبادته ، شما الان لباس پوشیدی و بدنت رو از محارم پوشوندی عبادته ، اینها امتثال امر خداست ، آنچه که بده بد مصرف کردن حتی گاهی کم مصرف کردن هم بد مصرف کردنه ، بعضیا بد خوری میکنن ، بعضیا کم خوری میکنن، بعضیا زیاده خوری میکنن ، هر سه بده ، اگه انسان بدنش نیاز به چیزی داشته باشه و انسان کوتاهی بکنه مسئوله و بدخوری هم بده به همین دلیل شما میدونید در اسلام چیزهایی که بده خوردنش حرامه ، " کل ما یضر بالبدن فهو حرام" هر چیزی که به بدن ضضر بزنه حرامه

6-      نسبت مصرف گرایی و اسراف چیست؟

وقتی زیاده مصرف میکنن ، حق خودشون رو مصرف نمیکنن که ! سهم دیگرانه چون زیاده روی کردنه در حقیقت سرقت میکنه از سهم دیگران ، در روایات ما داره مصرف یلبس از مال مردم یاکل... وقتی مال دیگری رو از بین بردی ، زمینه انفاق به دیگری رو از بین بردی ، این باشد در جهت دیگران مصرف میشد ،شما با زیاده روی حق دیگران رو ضایع کردی.

7-      در جوامع غربی با مصرف گرایی اقتصاد جامعه رو پیش میبرند ، میخواستم بدونم در مکتب اسلام موتور پیشرفت جامعه چیست ؟

ببینید این یه نظریه رد شده ای است که خود اقتصادیون میگن که راه توسعه تولید این است که بازار مصرف رو رونق بدی، نه ! راه توسعه تولید این نیست ، خودشونم الان شکست خوردن و میبینید که مجموعه تولیددنیا کفاف مصرفشون رو نمیده  ، دنیای غرب شکست خورده ، شرقی ها هم نتونستن پیاده کنن، بایستی رعایت نیاز و مصالح انسان در نیازها ، بعضی جاها مصلحت ما نیست ! مثلا این موبایل ها خیلیش با هم فرقی نمیکنه ، کارکردش یکیه ، موبایلی که کارکرد مورد نیاز ما رو داشته باشه هر وقت حاصل شد تعویضش اسرافه درحالیکه در فرهنگ اونها میگن که شما اساسا باید اینها رو از دست مردم خارج کنی و فریب بدی که مدل های جدیدش وقتی میاد عطش اینها رو چنان بالا ببری و جاذبه ایجاد کنی که از اون منصرف بشن ، این غلطه ، این فریبه و در فرهنگ اسلامی چنین چیزی مجاز نیست

 

  • ابراهیم سجادی

خداروشکر ترم قبل تونستیم مطالبه حضرت آقا رو در مورد کرسی آزاد اندیشی اجرا کنیم[1] البته به همت و زحمات فراوان آقای ایرانی و بقیه بروبچه های بسیج که واقعا باید ازشون تقدیر و تشکر کرد اما شاید به دلیل سبک اجرائی و یا جنبه پایین امثال من گاها مطالبی میموند که نمیشد در اون جمع جواب داد از جمله اون استناد عزیزی بود به آیاتی از قرآن که انشاالله اشتباه برداشت بوده ...

کامل آیات اینه :

سوره مبارکه شعرا؛ آیات 111 تا 114
قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَکَ وَاتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ «111» قَالَ وَمَا عِلْمِی بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ «112» إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ «113» وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِینَ «114»
گفتند : آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالى که فرومایگان از تو پیروى کرده اند ؟!«111»[نوح] گفت: مرا از آنچه آنان انجام می داده اند، چه اطلاعى است؟«112» حسابشان اگر واقعاً درک می کنید، جز بر عهده پروردگارم نیست،«113» و من طرد کننده مؤمنان نخواهم بود،«114»

اول تفسیر المیزان رو توجه کنید تا منم توضیحاتی بدم:

کلمه (ارذلون ) جمع مصحح (ارذل ) است و ارذل اسم تفضیل از رذالت است. و رذالت به معناى پستى و دنائت است. مقصود مردم از اینکه به نوح (علیه السلام) گفتند: پیروان تو افراد پستند، این بوده که شغل پست و کارهاى کوچک دارند، و لذا آن جناب پاسخشان داد به اینکه : (و ما علمى بما کانوا یعملون ).

و ظاهرا قوم نوح (علیه السلام) ملاک شرافت و احترام را اموال و فرزندان و پیروان بیشتر مى دانستند، همچنان که از دعاى نوح (علیه السلام) که عرضه داشت : (رب انهم عصونى و اتبعوا من لم یزده ماله و ولده الا خسارا)، این معنا به خوبى بر مى آیدکه مرادشان از ارذلین، بردگان و فقراء و صاحبان مشاغل پست و خلاصه کسانى است که اشراف و اعیانشان ایشان را سفله و فرومایه مى خواندند و از مجالست و معاشرت با آنان ننگ داشتند.

روش علامه طباطبایی در تفسیر قرآن ارائه آیات به هم بوده یعنی تفسیر آیه با آیه و دلیل اونم اینه که گاهی منظور آیات در جای دیگه ای کاملا روشن میشه ، ما با توجه به این موضوع چند آیه رو به این آیه عرضه میکنیم تا نتیجه رو ببینیم :

"قال لهم نبیّهم إنَّ الله قد بعث لکم طالوت مَلِکاً قالوا أنّی یکون له الملک علینا و نحن
أحقّ بالملک منه و لم یُؤتَ سعةً من المال قال إنَّ الله اصطفاه علیکم و زاده بسطةً فی 
العلم ...؛ 
[2] [3]

1-    پیامبرشان به آنان گفت: "خداوند، طالوت، را برای زمامداری شما مبعوث کرده
است.". گفتند: "چگونه او بر ما حکومت کند با اینکه ما از او شایسته تریم و او ثروت 
زیادی ندارد؟". گفت: "خدا، او را بر شما برگزیده و او را در علم، وسعت 
بخشیده است."."

یا شرطی که برای ایمان آوردن میگذارند : أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِیرًا
یا باغی از نخل و انگور از آن تو باشد؛ و نهرها در لابه‌لای آن جاری کنی...

اما حضرت امیر(ع) در خطبه قاصعه میگه :

موسى بن عمران با برادرش وارد بر فرعون شدند در حالى که لباسهاى پشمین در دست داشتند و در دست هر کدام عصاى (چوپانى ) بود، با او شرط کردند که اگر تسلیم فرمان خدا شود حکومت و ملکش باقى مى ماند، و عزت و قدرتش دوام خواهد یافت ، اما او گفت : آیا از این دو تعجب نمى کنید که با من شرط مى کنند که بقاى ملک و دوام عزتم بستگى به خواسته آنها دارد، در حالى که فقیر و بیچارگى از سر و وضعشان مى بارد! (اگر راست مى گویند) پس چرا دستبندهائى از طلا به آنها داده نشده است ؟
این سخن را فرعون به خاطر بزرگ شمردن طلا، و جمع آورى آن ، و تحقیر پشمینه پوشى گفت.

با توجه به آیات میبینیم که اصلا نظام ارزشی کفار با پیامبران الهی تفاوت داشته و بخاطر همین بهانه جویی میکردن و عیب میگرفتن و ازذل هم باید تو نظام ارزشی اون ها معنا بشه چنانکه اگر حرف کفار درست بود پس تمام پیامبران هم انسان های دیوانه و مجنونی بودن نعوذباالله !!! قرآن دراین باره میفرماید:

 یَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُون

خب آیا پیامبران نقصی داشتن که کفار مسخره میکردن!؟ یا مگه قرآن نخوندیم که بارها میگه نسبت مجنون به پیامبر دادن؟ آیا درست بوده!؟

و در صورت صدق در بعضی پیروان مثل خلفایی که از صحابه بودن باید اشاره کرد که حضرت به اون ها پست اجرائی نداده و تفاوته بین کسی که دنبال پیامبر راه میفته و کسی که پیامبر دنبالش راه میفته تا پست اجرائی بهش بده

 

حضرت امیر در مورد کارگزارن به مالک میفرمایند : در بین کارمندان حکومت مصر، گروهی را که بر امانت و دیانتشان خاطر استوارداری برگزین

کارگزاران دولتی را از میان مردمی انتخاب کن که... اخلاق آنان گرامی تر، و آبرویشان محفوظ تر، و طمعورزی شان کمتر است

در ضمن انقدر حرف های چهره های شاخص اصلاح طلبی و کارگزارانشون و خود آقای خاتمی واضحه که اصلا نیاز به صغری و کبری نیست !!! ( حتی یه جستجوی ساده توی اینترنتم کافیه ...) انشاالله که منظور آقای خاتمی از جامعه مدنی مدینه فاضله بوده اصلا مدینه النبی بوده ! ما که بخیل نیستیم اما رفقا اگه جامعه مدنی شهریار زرشناس رو یه ورق بزنن بد نیست ...

 توصیه ای هم بنده بکنم و اون اینکه جریانات سیاسی رو باید با رهبران فکریشون شناخت تا با بوران حوادث به این سو و اون سو نریم به علاوه حضرت امیر میفرمایند : حق را بشناس اهلش را میشناسی ، مسلما جز معصوم همه ناقصن و خطاکار و باید تفکرات رو شناخت و حوادث رو براساس اصول و فروع تفسیر کرد...

 

الله اعلم ...

 

 



[1] واقعا دل آدم خون میشه وقتی آقا میگه من صد بار گفتم ...

  • ابراهیم سجادی